باغ پیرهنت


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ :
بازدید : 761
نویسنده : نوری

 

ز باغ پیرهنت ، چون دریچه ها، وا شد
بهشت گمشده ، پشت دریچه، پیدا شد

رها از سلطه پاییز در بهار اتاق
گلی به نام تو، در بازوان من، وا شد

به دیدن تو ، همه ، ذره های من شد چشم
و چشم ها، همه سرتا پا، تماشا شد

تمام منظره پوشیده از تو شد، یعنی
جهان به یمن حضورت دوباره زیبا شد

زمانه ریخت به جامم ، هرآنچه تلخانه
به نام توکه در آمیختم ، گوارا شد

فرشته ها ، تو و من را به هم نشان دادند
میان زهره و ماه ، از تو گفت و گوها شد

دوباره طوطیک شوکرانی شعرم
به خنده خنده شیرین تو ، شکرخا شد

شتاب خواستنت ، این چنین که می بالد
به دوری تومگر می توان شکیبا شد؟

امیدوار نبودم دوباره از دل تو
که مهربان بشود با دل من ، اما شد

تنت هنوز به اندازه یی اطافت داشت
که گل در آیینه از دیدنش شکوفا شد

قرار نامه ی وصل من و تو بود آن که
به روی شانه ی تو با لب من امضا شد




مطالب مرتبط با این پست :

بهترین ها از دنیای دف نوازي و موسيقي سنتي، دنياي هنر و هنرمندان

شما از 1 تا 20 چه نمره ای به وبسایت میدهید؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پلاک 10 و آدرس plak10.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

 






RSS

Powered By
loxblog.Com